به گزارش آرتاوان به نقل از پول نیوز، به دست خود درختی مینشانم / به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش / برای یادگاری میفشانم
درختم کم کم آرد برگ و باری / بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید درآنجا سبز و خرم / شود زیر درختم سبزه زاری
به تابستان که گرما رو نماید / درختم چتر خود را میگشاید
خنک میسازد آنجا را ز سایه / دل هر رهگذر را میرباید
به پایش خستهای بی حال و بی تاب / میان روز گرمی میرود خواب
شود بیدار و گویدای که اینجا / درختی کاشتی، روح تو شاداب
روز عجیبی است. فرقی نمیکند چه مقامی داری یا چند ساله هستی. زن هستی یا مرد، کودک هستی یا بزرگسال، کارگر هستی یا کارفرما، فرمانده جنگ هستی یا سفیر صلح، وزیر هستی یا وکیل، فرمانده هستی یا فرمانبر، هر چه هستی، در مقابل درخت به عنوان یکی از زیباترین و جذابترین مخلوقات خداوند باید سرتعظیم فرود بیاوری.
هر کس نهالی به دست گرفته و گودالی میکند تا یادگاری برای سالهای سال از خود بر جای بگذارد. اینکه بیل بدست بگیری، گودال بکنی، نهال را داخلش بگذاری، خاک را دورش بریزی و آبیاریش کنی، نه تنها خفت و ذلت ندارد، بلکه لذت بخش و افتخار آفرین است.
هر کس در هر مقامی بدون آنکه احساس حقارت کند، از لحظه لحظه درختکاری لذت میبرد، زیرا هدف دارد. افرادی اقدام به کاشت درخت میکنند، به دنبال فرهنگ سازی هستند. آنان اگر اختیار داشتند، به تمام جهان فرمان کاشت نهال میدادند. امروز درخت فرمانده است و برای جهانیان فراخوان میدهد. درخت همه را به سوی خود فرا میخواند و به عینه میبینیم که همه در اندیشه کاشت هستند.
روز درختکاری روز باروری است. روزی که ترکهای خشک را در دل زمین میکاری، به امید آنکه سبز شود و سالهای سال برگ و میوه بدهد، زیر سایهاش بنشینی و از وجودش لذت ببری.
باید در مورد درخت اندیشه کنی، کنارش بنشینی، نگاهش کنی و ذره ذره وجودش را حس کنی، آنگاه میببینی که درخت چقدر روح بزرگ و ذات پاکی دارد. درخت مظهر صبوری، تواضع، سکوت، تنهایی، بخشش، ادب و زیبایی است. روزی که ترکه خشکی را در دل زمین میکاری، سبز میشود و با صبوری تمام بدون آنکه از اطراف یک نواختش خسته شود، به حیات خود ادامه میدهد، رشد میکند، بزرگ میشود و سر به آسمان میساید تا مظهر صبوری باشد.
برای درخت فرقی نمیکند که در باغی میوه بدهد، در کاخی زیبا باشد یا در دل کویر تک درختی تنها. این روحیه باعث میشود که درخت مظهر تواضع و فروتنی شود. درخت مظهر سکوت است. درخت از ثانیهها شروع میکند و دقیقهها، ماهها، سالها و قرنها شب و روز را سپری میکند و نظارهگر همه چیز است، اما از هیچ چیز سخن نمیگوید. درخت مظهر تنهایی و بخشندهای است که بدون آنکه توقعی داشته باشد، میوههایش را تقدیم میکند. اگر امسال میوههایش را برداشت کنی، سال بعد بیشتر میوه میدهد، گویا خداوند او را مظهر بخشش قرار داده است.
از همه مهمتر درخت مظهر ادب و فروتنی است. درخت هرچه بار بیاورد، شاخههایش پایینتر میآید و به جهانیان میآموزد که هر چقدر دانش، علم، معرفت، مقام، شعور، درک، خانواده، ثروت و دیگر داراییهای مادی و معنوی را به دست آورد، باید بیشتر سر خم کند و بیشتر فروتن شود.
از دور که نگاه میکنی درخت به غیر از برگ و شاخه هیچ چیز دیگری ندارد، اما مظهر زیبایی است. درخت زنده شدن را میآموزد و به انسان انگیزه میدهد که میتوان از یک نهال خشک، به درختی تنومند تبدیل شد. میتوان ساعتها پای درخت نشست، حرکت برگهایش را در باد تماشا کرد، در سایهاش آرمید، از میوهاش بهره گرفت، شاهد برگریزانش در پاییز بود، خشک شدن شاخه و تنههایش را در زمستان مشاهده کرد، اما رویش دوبارهاش را در بهار با تمام وجود لمس کرد و از آن لذت برد. میتوان از بحران سختترین شرایط جسمی و بدترین تالمات روحی، به زیر سایه درختی پناه برد تا دردها را فراموش کرد.
گویا خداوند با خلقت درخت انسان را به هوشیاری دعوت کرده است. به همین دلیل باید از پایان درخت نیز درس گرفت. مرگ یک درخت میتواند به تولد یک قاب عکس زیبا، ساخت یک صندلی راحت، تولید صنایع چوبی یا هر خلاقیت دیگری منجر شود. اما این باز هم پایان نیست. درخت در نهایت به هیزمی تبدیل میشود تا گرمی بخش محفلی سرد شود.
فقط کافی است زیر سایه یک درخت نشست، به شاخهها و برگهایش خیره شد، زندگی اش را مرور کرد و از وجودش درس گرفت. برای انسان خودخواه، پرتوقع، مغرور، بی معرفت و حسابگر، درخت میتواند یک استاد، یک راهنما و یک الگو باشد تا به او آموزش راه و رسم خلقت دهد.
دکتر زهرا نظری مهر / حقوقدان